ادب از که آموختی؟
خوب است که آدم بتواند از هر کسی، چیزی یاد بگیرد؛ حتی از بیادبان! مثلاً دوستانی که تکذیب کردن را بلد نیستند، میتوانند از سارقان سابقهدار یاد بگیرند.
ماجرا از این قرار است که مأموران کلانتری نازیآباد، در حال گشتزنی، به دو نفر که سعی داشتند نصفهشبی تعدادی از اجناس و لوازم خودرویی را منتقل کنند، مشکوک میشوند و از آنها توضیح میخواهند اما آن دو نفر فرار را بر قرار ترجیح میدهند. بعد از کمی دنبالبازی، وقتی که آنها دستگیر شده و به کلانتری برده میشوند، کلاً همهچیز را تکذیب میکنند و میگویند که اصلاً آنجا حضور نداشتهاند و پلیس اشتباهی گرفته است و باید معذرتخواهی کند! احتمالاً پلیس در این مدت ارواح سرگردان را تعقیب میکرده است! چنین تکذیبِ کاردرستی، حتماً برای مأموران و مسئولان هم عجیب بوده است، چه برسد به ما! یعنی «کی بود کی بود من نبودم» یا «من نبودم دستم بود، تقصیر آستینم بود!» اینها هم شعر بود که در کودکی به ما یاد میدادند!؟
البته این سارقان بختبرگشته چون سابقهدار بودند، خیلی زود دستشان رو شد و تکذیبشان فایدهای نداشت. پس میتوانیم همه چیز را از بیخ و بن تکذیب کنیم، به شرطی که سابقه نداشته باشیم. یعنی شما اگر یک بار دستت رو شده باشد و آمارت خراب باشد، حتی اگر واقعاً شما را اشتباه گرفته باشند، طی مذاکراتی مسالمتآمیز و دوستانه کاری میکنند که به تمام جرمهای مرتکبشدۀ سال گذشتۀ کشور اعتراف کنید.
تکذیب کردن یکی از راهکارهای اساسی در مدیریت کلان کشور است. پس تمرین کنید که درست تکذیب کنید. فقط حواستان باشد که آمارتان خراب نباشد. ما هم قبل از اینکه این نوشته برایمان شر بشود، نوشتنش را کلاً تکذیب میکنیم. سردبیر الکی اسم ما را بالای مطلب زده است. اصلاً به ما چه!
روحالله احمدی
اضافات:
«ادب از که آموختی؟» تابستان ۱۳۹۵ در ستون «از هر دری، وری» از روزنامۀ «وقایع تهرانیه» منتشر شده بود.
با سپاس از جناب سعدی و حکایت شمارۀ ۲۱ گلستانش! حکایت طنز زیبایی که سالهاست به ضربالمثل تبدیل شده است.