بتوان نتوان
از باده به روی شیخ رنگ آوردن
اسلام ز جانب فرنگ آوردن
ناقوس به کعبه در درنگ آوردن
بتْوان، نتوان تو را به چنگ آوردن!
ابوسعید ابوالخیر
تیرِ شده را باز به شَست آوردن
بر لشکرِ تقدیر، شکست آوردن
خورشیدِ بلند را به پست آوردن
بتْوان، نتوان تو را به دست آوردن!
اثیر اخسیکتی
مَه را ز فلک به طرْفِ بام آوردن
وز روم، کِلیسیا به شام آوردن
در وقتِ سحر، نمازِ شام آوردن
بتْوان، نتوان تو را به دام آوردن!
سعدی
از شیخِ اجل، شعرِ چرند آوردن
از ماه، الاغ و گوسفند آوردن
از قعرِ خلیج فارس، قند آوردن
بتوان، نتوان تو را به بند آوردن!
روحالله احمدی
گاهی فرم ویژهای از شعر، مورد توجه شاعران نسلهای مختلف قرار گرفته است و در آن فرم طبعآزمایی (شاید هم زورآزمایی) کردهاند. رباعیاتی که خواندید از این دست اشعار است. شروط ناممکن در سه مصرع رباعی و مصرع چهارم عاشقانهای که با عبارت «بتوان نتوان» شروع میشود.
این فرم برای من هم دلچسب بود و یک رباعی در آن حال و هوا نوشتم. رباعیاتی که پیشتر با این ساخت نوشته شدهاند، بیشتر از این است اما این سه رباعی که از ابوالخیر، اخسیکتی و سعدی انتخاب کردم به نظرم بهتر از باقی رباعیات بودند؛ قافیههای متفاوتی هم داشتند. به همین دلیل من هم رباعیام را با قافیهای جدید نوشتم. رباعیات دیگری که آنها را نیاوردم، با قافیهها و مضامینی تکراری بود.
نمیشود یقین داشت که کدام شاعر اولین بار به این فرم رسیده است. حتی مشخص نیست که واقعاً همان شاعر آن رباعی را سروده است یا به او نسبت دادهاند؛ چون در بعضی از نسخهها موجود است و در بعضی نسخهها خیر!
شعرهای طنز بیشتری بخوانید.
2 دیدگاه. دیدگاه جدید بگذارید
چه نگاه ظریفی. آفرین آقای احمدی
سپاسگزارم جناب فرجپور. لطف شماست.